فاطمه‌اي که مي‌شناسيم چهارشنبه 04 مارس 2015

جفرافياي زندگي
-* مکه‌: ۸ سال اول عمر حضرت درمکه گذشت. حضرت ۲ ساله بود که مسلمانان به شعب ابي طالب تبعيد شدند. ۳ سال از عمر حضرت در تبعيد گذشت. حضرت در مکه، شاهد آزار پدر به وسيله مشرکان و فوت مادر بود. شايد براي همين بود که حضرت چندان علاقه‌اي به مکه نداشتند و فقط يک بارديگر،‌ در حجه‌الوداع به مکه آمدند.
-* هجرت: در سال ۱۳ بعثت، پيامبر به مدينه مهاجرت کردند. پيامبر خودشان به تنهايي به مدينه رفتند. بردن حضرت زهرا و بقيه خانواده پيامبر،‌ به عهده امام علي بود. پيامبر بيرون مدينه، ‌درقبا منتظر شدند تا امام علي و حضرت زهرا به ايشان ملحق بشوند وبعد وارد شهر شدند.
-* مدينه: ۱۰ سال از عمر حضرت در مدينه گذشت؛ در سال‌هاي ابتداي اسلام، اکثر خانه‌ها دري به مسجد داشتند. بعد وحي نازل شد که درهاي منازل به مسجد النبي بسته شود،‌ مگر در خانه حضرت زهرا.
-* فدک‌: فدک نام دهکده‌اي بود در نزديکي منطقه خيبر که در اصل مال يهودي‌ها بود. پيامبر بعد فتح خيبر براي خاتمه دادن به قدرت يهودي‌ها در اين منطقه حکومت اسلامي در آن جا برپا کرد. تا قبل از نزول دستور خداوند هم فدک مال خود پيامبر بود ولي آيه نازل شد و پيامبر فدک را به حضرت زهرا بخشيد.
فعاليت‌هاي علمي
-* برگزارکردن کلاس درس و تفسير قرآن: در مدينه کلاس‌هاي زيادي داشتند که در آن‌ها، قرآن را به زنان مدينه درس مي‌دادند و براي آن‌ها تفسير مي‌کردند؛ يعني در ميان زن‌هاي مسلمان، تنها کسي که به قرآن و تفسيرش تسلط داشتند و بيشتر زن‌هايي که از قرآن چيزي ياد مي‌گرفتند، شاگردان ايشان بودند.
-* تربيت شاگردان: حضرت درکلاس‌هاي درس‌شان شاگردهاي زيادي داشتند که بعضي از آن‌ها جزو راويان و محدثين علوم و احاديث هستند. يکي از برجسته‌ترين شاگردهاي حضرت، ‌فضه بود که به قدري به قرآن تسلط داشت که جواب هر سوالي را مي‌توانست با آيه قرآن بدهد.
-* نوشتن کتاب صحيفه: حضرت کتابي به نام «مصحف» يا «صحيفه» داشتند که منبع و مرجع علمي همه ائمه بوده است. در روايتي آمده که «مصحف فاطمه، ‌کتابي است که درآن تمام حوادث و اخبار غيبي و جرياناتي که پادشاهان تا روز قيامت انجام مي‌دهند، آمده است.» امام صادق بارها مي‌فرمودند که اين حديث را در کتاب مادرم ديدم.
-*مناظره‌هاي قرآني: در جريان ماجراهاي بعد از پيامبر، حضرت زهرا سلام ا… عليها با کساني که فدک را از ايشان گرفته بودند مناظره کرد و مبناي اين مناظره‌ها تماما آيات قرآن بود.
دراجتماع درزمان حضور پيامبر
-*همراهي با پيامبر در اتفاقات مهم و حياتي‌اي که در طول تبليغ و اعلام اسلام براي ايشان و همراهانشان به وجود آمد.
-* شرکت در جنگ‌هاي مختلف و رسيدگي به اسرا و مجروحان در طول زمان جنگ و بعد سرکشي به مجروحان جنگي و خانواده شهدا.
-*حاضر‌شدن در مباهله با مسيحيان
-*شرکت کردن در آخرين حج پيامبر (حجه الوداع) و حاضر شدن در مراسم غدير خم.
بعد از وفات پيامبر
تبليغ و فعاليت در راه عقيده : در ماجراهاي بعد از وفات پيامبر،‌حضرت زهرا سلام عليها خلافت غير امام علي را رد کردند و در اين راه از همه امکانات استفاده کردند.
-* رفتن به خانه مهاجرين وانصار: حضرت زهرا شخصا به خانه مسلمانان مخصوصا انصار مي‌رفتند و از آن‌ها براي مسئله ولايت وامامت اميرالمومنين شهادت مي‌گرفتند و کمک مي‌خواستند.
-* صحبت کردن با زن‌ها و سخنراني کردن براي آن‌ها: حضرت، ‌هم به روشن کردن فکر زن‌ها مي‌پرداختند و هم از اين طريق مي‌خواستند وسيله تبليغ براي شوهرهايشان بشوند.
-* رفتن به مسجد و خواندن خطبه عمومي: حضرت با اعلام قبلي به مسجد رفتند. مسجد سرريز جمعيت شد و دراين شرايط خبطه بلندي خواندند و درآن گذشته و حال مردم را به آن‌ها يادآوري کردند.
هنرها
-* خوشنويسي: خوش خط بودن در خانواده پيامبرعمومي بوده و معروف است که مي‌گويند خط کوفي ابداع حضرت امير است. طبيعتا حضرت زهرا هم خط خيلي زيبايي داشتند و فرزندانشان را هم به اين مسئله تشويق مي‌کردند و بين امام حسن و امام حسين مسابقه خط مي‌گذاشتند.
-* شعر: حضرت به مناسبت‌هاي مختلف مثل ازدواج،‌ خواب‌کردن فرزندان و تربيت آن‌ها، وقت صحبت با امام علي در وصف پيامبر شعر مي‌گفتند.
-* ريسندگي: حضرت علي با پشم گوسفندي که با دست‌هاي حضرت زهرا رشته شده بود،‌از بازار جو مي‌خريدند و حضرت با آرد کردن جوها در خانه نان مي‌پختند. با اين هنر، ‌به اقتصاد خانه هم کمک مي‌شد.
-* فصاحت و بلاغت: حضرت مشهور بودند به اين‌که زيبا و رسا صحبت و سخنراني مي‌کنند. اين سخنراني‌ها و خطبه‌ها به قدري فصيح و زيبا هستند که در بعضي کشورهاي عربي،‌ براي خوش سليقه شدن بچه‌هايشان، از آن‌ها مي‌خواهند که اين خطبه‌ها را حفظ کنند؛ درست مثل اين‌جا که به بچه‌ها سعدي و حافظ خواندن توصيه مي‌شود.
همراهان
-* اسماء بنت عميس: صميمي‌ترين دوست حضرت زهرا بود؛ همسر جعفر بن ابيطالب (جعفرطيار) که بعد از شهادت جعفر طيار به همسري ابوبکر درآمد. بعد از شهادت حضرت زهرا،‌ به توصيه ايشان همسر امام علي شد. فرزندانش محمد وعون بودند که محمد (‌محمد بن ابي بکر) در مصر به دست معاويه و عون در کربلا شهيد شد. ‌مي‌گويند فوق‌العاده عاقل و باهوش بود. پيامبر در موردش گفته‌اند که‌ «‌اسماء از اهل بهشت است.»
-* ام سلمه: بعد از وفات حضرت خديجه يکي از بهترين همسران پيامبر بود. بعد از وفات مادر، سرپرست و نگهدار حضرت زهرا شد. اسمش «هند» بود و جزو کساني بود که به حبشه هجرت کرد. شوهرش «ابوسلمه» درجنگ احد مجروح و شهيد شد. قبل از جنگ احزاب،‌ همسر پيامبر شد. بعد از شهادت حضرت زهرا سرپرستي امام حسين را به عهده داشت. زمان امام حسن با نوشتن نامه به معاويه،‌ از سياست‌هاي او لعن‌ اميرالمومنين انتقاد کرد. امام حسين قبل از سفر به کربلا،‌ سلاح پيامبر و بقيه امانت‌هاي امامت را به او سپرد و او هم بعدا آن‌ها را به امام سجاد تحويل داد.
-* فضه: خدمتکار خانه حضرت زهرا اهل هند بود. او اولين کسي بود که به دفاع از حضرت زهرا با خليفه بحث کرد.
به وصيت حضرت در تشييعش شرکت کرد. امام علي او را «منا اهل البيت» (ازما) خواند. فضه همراه حضرت زينب در کربلا حاضر بود. او حافظ تمام قرآن بود.
خطبه‌اي کوبنده
اي مردم!
بدانيد که من فاطمه‌ام و پدرم محمد است. حرف اول و آخرم يکي است. نه غلط درگفتارم جا دارد و نه خطا در کردارم راه. پيامبري از خود شما به ميان شما آمد که رنج‌هاي شما بر او گران بود و به هدايت شما حرص مي‌ورزيد و با مومنان رافت و مهرباني داشت.
اگر بخواهيم او را بشناسيد، ‌مي‌بينيد که پدرمن بوده است نه پدر زنان شما و برادر پسرعموي من بوده است نه برادر مردان شما و راستي که چه خوب نسبتي است اين نسبت.
پس او رسالت خود را به انجام رسانيد و انذار آغاز کرد،‌ از پرتگاه مشرکان روبرتافت.
شمشير بر فرق آنان نواخت…
آن‌قدر بت شکست و آن‌قدر پشت افکار آنان را به خاک ماليد تا جمع‌شان ازهم پاشيد و شکست، ‌تنها گريزگاهشان شد…
تا پدرم وفات کرد….
(بخشي از خطبه حضرت زهرا)
زندگي فاطمه زهرا (س)
سلمان، فاطمه(س) را تا خانه پيامبر همراهي مي‌کرد، در بين راه به ايشان عرض مي‌کند: دريغا! دختران کسرا و قيصر، ابريشم و حرير مي‌پوشند و دختر محمد، عبايي پشمي که دوازده جاي آن با ليف خرما وصله خورده است. به خانه پيامبر که رسيدند فاطمه(س) به پدر مي‌گويد: پدرجان! سلمان از لباس من تعجب کرده است؛ در حالي که سوگند به خدايي که تو را به حق مبعوث فرموده، ۵ سال است من و علي از اثاث زندگي چيزي نداريم، جز پوست گوسفندي که روزها روي آن به شترمان علف مي‌دهيم و شب‌ها از آن، بستر خوابمان را مي‌سازيم و بالش زير سر ما از پوستي است که درون آن از ليف خرما پر شده است. پيامبر فرمود: سلمان! دختر من، ازسبقت‌گرفتگان به سوي پروردگار است.
فاطمه(س) به خاطر فشار کارهاي طاقت‌فرسا و زياد، به همراه علي‌(ع) به پيامبر ‌مراجعه کرد و از ايشان خدمتکاري درخواست کرد تا در کارهاي خانه کمکش کند. پيامبر پرسيد «چيزي بهتر از خادم نمي‌خواهيد؟» هم فاطمه زهرا(س) و هم حضرت علي(ع)، هر دوشان موافقت کردند، پيامبر هم تسبيحاتي به آن‌ها مي‌آموزد که بعدها به تسبيحات حضرت فاطمه(س) مشهور ‌شد که فاطمه (س) را از خدمتکار و کمک مادي بي‌نياز کرد، که نشانه توکل فاطمه(س) به خداوند و رضايتش از مشيت الهى است.
همه فکر مي‌کردند فاطمه(س ) دختر پيامبر بايد همسر مردي شود که از لحاظ مال و ثروت معروف باشد، مشکل مالي نداشته باشد و زندگي راحتي را براي دختر پيامبر بسازد، پيامبر در مراسم ازدواج فاطمه(س) به دخترش گفت: «مبادا نگران فقر شوهرت باشى. پدرت اگر مي‌خواست مي‌توانست گنج‌هاي زمين را مالک شود، اما او خشنودي خدا را برگزيد».
درحالي که پيامبر، فاطمه(س) را مي‌بوسيد، عايشه سر رسيد و پرسيد: اي رسول خدا آيا او را دوست دارى؟ پيامبر فرمود: «به خدا قسم اگر شدت علاقه مرا به او مي‌دانستى، او را بيشتر دوست مي‌داشتي» هميشه آخرين نفري که پيامبر قبل از هر سفر خود با او وداع مي‌کرد و اولين نفري که بعد از برگشتش از سفر به ديدن او مي‌رفت، فاطمه بود و اين عادت پيامبر شده بود.
بچه‌ها برايش مهم بودند و حواسش به آن‌ها بود، مي‌دانست که مادري کردن براي فرزندانش از هر چيزي مهم‌تر است، حتي از خانه‌داري‌اش، روزي سلمان وارد خانه فاطمه(س) مي‌شود و مي‌بيند دختر پيامبر آسياب را مي‌چرخاند، در حالي‌که فرزندش حسن گريه مي‌کند. عرض مي‌کند که: من آسياب را بچرخانم يا بچه را ساکت کنم؟ فاطمه(س) مي‌فرمايد: «شما آسياب کنيد، من بر آرام کردن بچه سزاوارترم».
«صداکردن پيامبر را درميان خودتان، همانند صداکردن همديگر مشماريد.» (نور:۶۳) وقتي اين آيه نازل شد، مسلمانان امر شدند که پيامبر را با نام‌هايي مثل «يا رسول ا…» و «يا ايها النبي» خطاب کنند. فاطمه(س) مي‌فرمايد: من ديگر جرأت نکردم ايشان را پدرجان خطاب کنم. وقتي به خدمت ايشان رسيدم، خطاب کردم: «يا رسول ا…» و اين نام را سه مرتبه تکرار کردم، ولي پدرم هر بار از من رو برگرداند در مرتبه سوم به من فرمود: «فاطمه، اين آيه، درباره تو و خاندان و نسل تو نازل نشده است؛ زيرا تو از من هستي و من از تو. اين آيه درباره جفاپيشگان و تندخويان قريش که فخرفروش و متکبرند نازل شده است. تو مانند قبل، مرا پدرجان خطاب کن؛ زيرا اين خطاب، دلم را زنده مي‌کند و خدا را خشنود مي‌سازد»

نظر بدهید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دیدگاه های دوستان

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

افتخارات